کاغذ مچاله

می ســــوزم و می ســــوزانم

کــمی عـوض شدم .
دیــریست از خــداحـافظی ها غـمگین نــمیشوم .
به کـسی تــکــیه نـمیـکنم .
از کـسی انــتظار مـحبت نــدارم .
خودم بــوسه میـزنم بر دسـتانم .
ســر به زانـو هایم مـیگذارم و سـنگ صـبور خـودم
مـیشوم .
نـگران خـودم مـیشوم .
بـرای خــودم گـریه میکنم .
با خـودم سـاعت هــــــــا حـرف مـیزنم در دنـیای خـودم .
کـسی حـق ورود نـدارد جـز خــودم

 

دوستان گلم یادآوری میکنم مطالب این وب به هیچ عنوان واسه خودم معنی عشق و عاشقی نداره .

نظر تبلیغاتی ثبت نمیشه

وبلاگ دیگم :

www.shayanpesaram.loxblog.com

+نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1398برچسب:خودم,ورود ممنوع,کسی حق ورود ندارد,ساعتتوسط الهه | |

خـــــدایا !!!!!

اهـــــــل معاملـــــه هستی؟


من جهنـــــــمت راندیده بازندگـــــــیم عوض میکنم!


توکــــه زندگــــــی مرا دیده ای..


نتــــرس ضرر نمیکــــــــــنی..

+نوشته شده در دو شنبه 19 خرداد 1393برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

 

شکستن دل ... به شکستن استخوان دنده میماند ؛

از بیرون همہ چیز رو به راه است ,

اما,

‏ هرنفس ... درد است که میکشـــے

+نوشته شده در دو شنبه 19 خرداد 1393برچسب:,ساعتتوسط الهه | |



 

دلم از درد بی دردی گرفته


دلم از هر چه دلسردی گرفته


دلم از عالم و آدم گرفته


دلم از اینهمه غوغا گرفته

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 31 فروردين 1393برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

ساکت که می مانی...


میگذارند به حساب جواب نداشتنت ... !


عمرا ... بفهمند داری جان میکنی تا ...


حرمتها را نگه داری...

+نوشته شده در یک شنبه 31 فروردين 1393برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

دچار مرگ عاطفی شده ام !!


متقاضی باشد ، زندگی ام را اهداء می کنم ...

 

+نوشته شده در سه شنبه 24 دی 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

 لج میکنم . . .


بد اخلاق میشم !


نه چیزی میبینم،


نه چیزی میشنوم،


نه چیزی میگم !


دست خودم که نیست


زندگی بر وفق مرادم نیست

+نوشته شده در جمعه 6 دی 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

 خدایــــــــــــــــــا …


به حد کافی خیال بافتم


و تنم کردم …


یه کم واقعیت شیرین …


لطفا …

+نوشته شده در جمعه 6 دی 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

 

دلگیر نشو از آدمها

 

نیش زدن طبیعت آنهاست....

 

سالهاست که به هوای بارانی میگویند... خراب.....

 

 

 

+نوشته شده در جمعه 22 آذر 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

مهربانی ساده است

کافی است به گوشهایمان یاد بدهیم سنگ صبور شوند

هر چند این صبر سنگینشان کند 

 

 

+نوشته شده در جمعه 1 آذر 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

 

 همیشه نباید زد …
گاهی اوقات هم باید خورد “حرف ها را” …



+نوشته شده در دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

  

 امشب غم ها برایم مهمانی گرفته اند

 

و من میخواهم بترکانم همه ی بغض هایم را …

 

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 27 آبان 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

یادم باشد یاد بگیرم، 

گاهی نباید ناز کشید،

نباید انتظار کشید ،

آه کشید ،

درد کشید ،

فریاد کشید...!

فقط باید دست کشید....

 

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 15 آبان 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

 

 

کسی حال من غمگین نمی پرسد

و من دریای پر اشکم که طوفانی به دل دارم

 

 

+نوشته شده در جمعه 10 آبان 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

 

 

شهامت میخواهد درد داشتن و گرم خندیدن!!!

 

 

 

 

+نوشته شده در شنبه 27 مهر 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

زخمی بر پهلویم است ،

 

روزگار نمک میپاشد

 

و من پیچ و تاب میخورم

 

و همه گمان میکنند که میرقصم !

 

+نوشته شده در دو شنبه 15 مهر 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

تنهایی ام را کســی شریک نیست


مطمــــئن باش


دست احتــــیاج به سمت تــــو که هیـــچ


به سمت خودم هم دراز نخواهم کرد…


شایـــد کــه تنهایی هایم


از تنهایی دق کنــــد

+نوشته شده در دو شنبه 15 مهر 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

اشک هایم را به نخ می کشم


و تسبیحی می سازم هزار دانه


.

.

.

 

+نوشته شده در دو شنبه 15 مهر 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

دلم اندکی هوا میخواهد

اما در سرنگ

از زندگی خسته ام.....

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 14 مهر 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

 

 

چه ســــــنگین گذشـــت عـــــصر بارانی ام

 

 

 

 

     

گویی نـــــوازش نمی کـــرد، باران صــــــورتم را

 

 

 

 

گــــــریه ام....


 

فـــــریادم....

 

 

 

 

 

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

 

گاه زندگی سخت می شود

 گاه تنها تنهایی آرامش می آورد

 

گاه گذشته اذیتم میکند


 

این گاه ها ... گهگاه تمام روزوشب من میشوند

 

آن وقت بغض گلویم رامی گیرد!

 

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

بی حس شده ام از درد،از بغض!

فقط گاهی خط اشکی...

 

میسوزاند صورتم را...

+نوشته شده در پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:بی حس شده ام از درد از بغض,ساعتتوسط الهه | |


ایـن روزها

بُـرد با کســی اســت که بــی رحـم باشـد ،

از دلــت کـه مایـه بگــذاری ،

سوختـه ای...

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 3 شهريور 1392برچسب:برد با کسی است که بی رحم باشد,ساعتتوسط الهه | |

 

 

حالم خوب است ... خوب خوب...


 

آنقدر خوب که گلویم امشب مهمانی به راه انداخته...

بغضم بد هوس رقصیدن کرده است...!

 

 

 

+نوشته شده در جمعه 1 شهريور 1392برچسب:حالم خوب است خوب خوب,,ساعتتوسط الهه | |

دست بر دلم نگذار . . .

میسوزی . . .

داغ خیلی چیزها بر دلم مانده . . .

+نوشته شده در جمعه 1 شهريور 1392برچسب:داغ خیلی چیزها بر دلم مانده,ساعتتوسط الهه | |

پرم از بغض
بغض هایی که نمی شکنند
بغض هایی که همانند جلادی گردنم را گرفته اند و می خواهد مرا خفه کنند
پرم از بغض هایی بی رحم

 

+نوشته شده در جمعه 1 شهريور 1392برچسب:بغض هایی که گردنم را گرفته اند, بغض بی رحم,ساعتتوسط الهه | |

  تمام عمر دویدم و نرسیدم

و با حسرت به کسانی نگاه کردم که ندویدند و رسیدند.

پس ایستادم و شکستم.

 

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:تمام عمر دویدم و نرسیدم,ساعتتوسط الهه | |

بعضی وقتها باید یقه‌ ی احســـــــــــــاست را بگــــــــــــیری

با تموم قدرت ســـــــرش داد بزنـــی و بگی
:

تورو خدا بــــــــــــــسه‌


بسه‌ دیگه‌ تا حالا هرچی کـــــــــشیدم از دست تو بود

 

+نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:یقه ی احساساتت رو بگیر سرش داد بزن,,ساعتتوسط الهه | |

می خواهی قضاوتم کنی ؟ 

کفش هایم را بپوش 

راهم را قدم بزن 

دردهایم را بکش   

سال هایم را بگذران

بعد قضاوت کن !

 

+نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:قضاوتم کن,راهم را قدم بزن,سالهایم را بگذران,ساعتتوسط الهه | |

+نوشته شده در پنج شنبه 31 مرداد 1387برچسب:,ساعتتوسط الهه | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد